کد مطلب:302707 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:307

آیه ی مودت


خداوند متعال در قرآن مزد رسالت رسول را مودّت اهل بیت آن حضرت قرار داد، چنانكه فرمود: (قل لا اسالكم علیه اجرا

الا الموده فی القربی) یعنی: من از شما مزد رسالت خویش را دوستی و مودّت اهل بیتم را طلب می نمایم.

بخاری در صحیح آیه ی مودّت را ذكر نموده، اگرچه او سعی داشته تا در تأویل آن راه ناصواب را طی نماید، اما سرانجام به این حقیقت اعتراف می نماید كه تعمیم در عنوان ذوالقربی مشروط و مقید به صله ی با ذوی القربی حقیقی آن حضرت باید بوده باشد. [1] .

اهمیتی را كه پیامبر اسلام از اهل بیت خود در اذهان بوجود آورده بود مسأله ای نبود كه بسادگی بتوان آنرا وجه المصالحه ی دیگر گروهها و افراد غیر قرار داده و در حق اهل بیت او فراموش گردد، از این جهت دیده می شد كه تنها اهل بیت طاهرین آن حضرت بودند كه به این گونه


آیات استدلال و از آن در مناقب خود استفاده می نمودند.

مردمانی كه بارها دیده و شنیده بودند كه پیامبر اسلام درباره ی اهل بیت خویش چگونه سفارش می فرماید.

فخر رازی در تفسیر خود مطلبی ذكر نموده كه دهلوی صاحب تحفه ی اثناعشریه نیز آنرا در طعن بر شیعه و در نفی اذیت و آزارهای فاطمه بدست صحابه نقل نموده كه آن چنین می باشد:

«و در این مقام امام فخرالدین رازی تقریری دارد بغایت دل چسب و ذهن نشین، گفته است: كه فرقه ی روافض نزد من كمتر از مورچه ی سلیمانند در عقل و اعتقاد نیك پیغمبر خود، زیرا كه مورچه ی سلیمان بتابعان خود گفت: كه (یا ایها النمل أدخلوا مساكنكم لایحطمنكم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون) [2] ، ترجمه: یعنی ای فرقه ی موران در سوراخهای خود درآئید مبادا لشگریان سلیمان شما را نادانسته پایمال سازند.

پس این قدر فهمید كه فرقه ی سپاه و لشگریان كه در ظلم و تعدّی بغایت بی صرفه و بی دریغ می باشد ببركت صحبت پیغمبر آنقدر مهذب شده اند و صحبت سرسری نبی در آنها قسمی تأثیر كرده كه دیده و دانسته بر مورچه ضعیف هم ظلم نخواهند كرد، بلكه در تحت الأقدام پایمال نخواهند كرد.

و گروه روافض هرگز نفهمیدند كه صحبت پیغمبر خاتم المرسلین كه أفضل پیغمبران است در صحابه ی كبار خود كه دائماً ملازم آنجناب


بودند، و یا غار و رفیق غمگسار گفته میشدند تأثیری كرده باشد و خیانت و شرارت و شیطنت از آنها دور كرده، بلكه اینهمه أمور شنیعه نسبت بمردم دیگر در آنها زیاده تر غالب و مستولی گشت كه، دختر و داماد و نواسهای پیغمبر را كه یتیم و بیكس مانده بودند رنجانیدند و بر آنها ظلم كردند، و خانه ی آنها را سوختند و بیچاره و بی قدر ساختند، و باغ و زمین و وجه مدد معاش آنها را قُرق كردند، و همیشه در پی ایذاء اوشان بودند معاذ الله من ذلك [3] .

او نمی تواند بپذیرد كه مصاحبت و همنشینی انبیاء در اصحاب و یاران خویش بدون تأثیر بوده باشد! چنانكه تأثیر مصاحبت نبی خاتم را بیشتر از مصاحبت لشكریان سلیمان می داند، او می گوید: آنچنان كه لشكر سلیمان تأدیب گردیده بودند تا هرگز موری را عمداً پایمال ننمایند، صحابه پیامبر اسلام هرگز موجبات ستم بر دختر او را فراهم نیاورده، و نفوذ كلام او را در صحابه ی خود كمتر از نفوذ تأثیر سلیمان ندانسته، تا پس از او به دختر او هم ترحم ننموده و موجبات آزار و اذیت او را فراهم نمایند!؟

دو مطلب در اینجا قابل بحث و دقت می باشد:

اول: مطلق مصاحبت نبی موجب تهذیب اخلاقی نمی گردد، چنانكه پسر نوح، و زنان دو پیامبر نوح و لوط كه از همه بیشتر با پیامبر خدا مصاحبت داشتند، اهل ضلال گردیده، و مصاحبت آنها را از


باطل و رها ننمود.

دوم: تردیدی نیست كه مصاحبت و همنشینی انبیاء یكی از بزرگترین موجبات سعادت و هدایت محسوب گردیده، و تأثیر و نفوذ آن هرگز نادیده نمی باشد، باید توجه داشت كه این نفوذ و تأثیر مشروط به عدم وجود مانع در قلوب مصاحبین می باشد، اگر جنود سلیمان آگاهانه مور را پایمال نمی نمایند، بخاطر پذیرش و قبول تعالیم آن پیامبر می باشد كه با گوش جان نصایح او را شنیده و با تمام وجود بدان پای بند گردیده اند.

كجا می توان مقایسه نمود، بین جماعتی كه آنچنان به پیامبر خود وفادار بوده، و بین جماعتی كه پس از پیامبر خود به جاهلیت قهقری بازگردیدند.

روایات فراوانی كه بخاری و دیگر محدثان سنی به اسناد صحیح در كتابهای خود ذكر نموده، مشتمل بر بازگشت صحابه به قهقری و جاهلیت می باشند، چه توجیهی می تواند داشته؟ و چه ملزمی می تواند پایداری و استقامت صحابه و عدالت آنها را پس از اینهمه موانع تثبیت گرداند؟

بخاری در جای جای كتاب صحیح خود جریان گمراهی صحابه را بعد از پیامبر نقل می كند، در كتاب رقاق روایت می كند كه پیامبر فرمود:

لیردن علی ناس من اصحابی الحوض حتی اذا


عرفتهم اختلجوا دونی، فاقول: اصحابی! فیقل: لاتدری ما احدثوا بعدك [4] .

ترجمه: گروهی از صحابه را روز قیامت كنار حوض بر من وارد می گردند، وقتی گمراهی و ضلالت آنها را پس از خود دانستم، و دریافتم كه به غیر من روی گردان شده اند، عرضه می دارم خداوندا اینها اصحاب من می باشند.

در جواب من گفته می شود: تو نمی دانی كه بعد تو اینها چه كارها كردند!!

و همینطور در روایتی چنین آمده است كه: انهم ارتدوا بعدك علی ادبارهم القهقری، [5] آنها بعد از تو مرتد شدند و به قهقری برگشتند.

با این وصف غلیظ از صحابه آیا سخنی دیگر باقی خواهد ماند، كه انسان ملتزم گردد كه إلی الأبد عدالت صحابه محرز گردیده و جای تردیدی در آن نمی باشد؟!

اگر این اعتقاد در صحابه بدون رادع و مانع گردد دیگر از تبدل رأی آنها نباید سخنی بمیان آورد، و حال آنكه تمام صاحب نظرانی كه در باب صحابه سخن گفته و یا حدیث نقل نموده اند، بمناسبتهای گوناگون جریانات فكری و تغییر و تبدلهای اخلاقی صحابه را متذكر


گردانیده اند، مثبت نفی عدالت صحابه در بسیاری از آنها بوده و در این رابطه آنرا امری بسیار عادی تلقی نموده اند.

بدر عینی در شرح بخاری بعد از نقل این روایت:

عن سفیان بن سعید عن عبدالله بن دینار عن ابن عمر قال: كنّا نتّقی الكلام و الانبساط الی نسائنا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله هیبه أن ینزل فینا شی ء. فلما توفی النبی صلی الله علیه و آله تكلمنا و انبسطنا. [6] .

«در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله می ترسیدیم نسبت به زنهایمان درشتی و یا سخن تند داشته باشیم، از ترس اینكه مبادا آیه ای درباره ی ما نازل گردد، اما زمانی كه آنحضرت از دینا رفت از این جهت دستمان باز شد».

می گوید: مدلول الروایه صریحه فی تغییر شان الصحابه عما كانوا علیه فی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم. [7] .

عینی می گوید: این بیان دلالت بر تغییر حال صحابه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله دارد، زیرا عبدالله بن عمر تصریح می نماید كه در زمان حیات پیامبر (ص) می ترسیدیم به زنان كلام تندی بگوییم یا نسبت به آنها جسارتی نمائیم، ولی از زمانی كه پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا


رفت دست ما در این جهت باز شد. هم بر آنان تند شدیم و هم برای كتك زدن دستمان بازگردید.

و همچنین دهها آیه و صدها روایت صحیحه كه در نفاق صحابه وارد گردیده، بطوریكه برای احدی تردید باقی نمی ماند كه امثال ولید بن عقبه و مروان و پدرش حكم بن ابی العاص از جمله كسانی می باشند كه آیاتی در نفاق و فسق آنها نازل شده و كتب حدیث و تفسیر از طعن بر آنها خالی نمی باشد.

پس چنین اعتقاد و اعتمادی كه تمامی صحابه برخوردار از توثیق و تعدیل خداوند باشند هرگز نمی تواند معیار تصحیح و پذیرش داشته باشد، چنانكه این عالم حنفی و سایر همكیشان او به این واقعیت روشن اذعان نموده و در كتب خود ذكر نموده اند.


[1] سئل عن قوله (الا الموده في القربي) فقال سعيد بن جبير: قربي آل محمد صلي الله عليه و سلم فقال ابن عباس: عجلت، ان النبي لم يكن بطن من قريش الا كان له فيهم قرابه، فقال: «الا ان تصلوا ما بيني و بينكم من القرابه» صحيح بخاري كتاب التفسير سوره الشوري:23، رقم 4818، و كتاب المناقب رقم 3497.

[2] النمل:18.

[3] تحفه ي اثني عشريه:193.

[4] صحيح بخاري كتاب رقاق رقم 6582، و 6575، و 6583، و 6575، و 7048 و 7049، و 6585، و در كتاب فتن رقم 7051، و 7050، و موارد ديگر.

[5] صحيح البخاري: رقم 6587.

[6] صحيح بخاري كتاب النكاح: ج 9 ص 235. الجمع بين الصحيحين للحميدي: ج 2 ص 288 رقم 1467.

[7] عمده القاري 20: 167 رقم 117.